غربالگری سه ماهه ی اول در هفته ی دوازدهم
سلام به روی ماه همه ی عزیزان
و سلام به دردونه ی خودم
خلی وقته نتونستم بنویسم. چون اصلا نمی تونستم لپ تاپ رو روشن کنم . اصلا نمی تونستم تلویزیون ببینم. تقریبا می تونم بگم نمی تونستم هیچ کاری انجام بدم. روز ها بود که هیچی نمی تونستم بخورم و از روی تخت توی اتاق خواب بیرون نمی اومدم. همسر جان می آمد و برای خودش چیزی درست می کرد و تنهایی می خورد و بعد می خوابید. تقریبا 5 کیلو وزن کم کردم تا این که دکتر گفت چون جفت پایینه باید هرچه سریع تر تهوع و استفراغ هات رو قطع کنیم تا به جفت فشار نیاد. این بود که غذای روزانه ی من شد روزی یک سرم و آمپول و یک نعلبکی شیر. تنگی نفس ها تقریبا بیچارم می کرد. بی خوابی ها... واقعا نمی تونم بگم چه روز هایی رو پشت سر گذاشتیم. حتی بوی مبل های خونه باعث می شد بالا بیارم و از صبح تا شب گوشه ی تخت خوابیده بودم. اما سرم زدن ها باعث شد کمی بهتر باشم. تا وقتی اثر سرم و آمپول توی بدنم بود حالم خوب بود. به محض نزدیک شدن به ساعت سرم دیگه از حال می رفتم. تمام رگ هام مستعمل شده بود. البته هنوز هم سرم می زنم و کامل خوب نشدم. اما کمی بهترم.
راستش فکر نمی کردم بارداری این قدر سخت باشه. بعضی شب ها از تنگی نفس ، نفسم می رفت و فکر می کردم دیگه تموم شد... همسر جان بیچاره هم که مدام یا تنها می ماند و یا در راه بیمارستان و سرم و داروخانه ها بود. بگذریم...
بالاخره روز هفتم اسفند هم آمد و ساعت هشت صبح رفتیم سونوگرافی نرگس ، دکتر واسعی برای سونوی NT و غربالگری سه ماهه ی اول. شکر خدا عزیز دل من سالم بود و با دیدنش و تکون هاش و قر دادن های کمرش تمام دردهام یادم رفت. اون جا بابا حامدش از تمام مراحل فیلم گرفت و خود اون جا بهمون سی دی تمام مراحل سونوگرافی رو دادن. عاشق پاهای کوچولوش شدم که تکونشون می داد و هی می انداخت روی هم.
امیدوارم باقی مراحل هم به سلامتی بگذرن و ما از نزدیک روی ماه عشقمون رو ببینیم.
پی نوشت: سونوگرافی گفت جنسیت شما هنوز کامل معلوم نیست و نمی شه صد در صد تشخیص داد. اما احتمالا شما یه دخمل ناناز باشی.
این هم عکس سونوی تو عزیزم در دوازده هفته ی تمام.