دردونه ی من ایلیادردونه ی من ایلیا، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامانش، دردونه ی باباش، فندوق کوچک جون

اندر احوال این روز های مامان پانیذ و بابا حامد

1393/11/7 12:46
نویسنده : پانیذ
392 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 
عزیز مادر 
این روز ها حسابی درگیرم کرده ای. ویار های شدید. خونریزی هایی که به گفته ی پزشک فقط باید صبر و استراحت داشته باشم تا روز سیزدهم بهمن که صدای قلبت رو بشنویم. بی حالی ها و خلق و خوی متفاوت با همیشه ی زندگی و هزار دغدغه ی دیگر برای آمدن تو . برای دیدن روی ماهت و مسئولیت سنگین پرورش تو عزیزم. من و پدرت هر دو این روز ها سرشار از این دغدغه ها هستیم و هر دو سعی می کنیم برای آرامش خاطر هم دلمشغولی های مان را از هم پنهان کنیم. گاهی حتی نسبت به هم کم لطفی می کنیم و با هم بحث مان می شود. اما من فکر می کنم باید از همین حالا گذر از طوفان ها و سختی های زندگی را به تو بیاموزم. دوست ندارم انسانی نازپرورده و کم فهم بار بیایی. دوست دارم طعم سختی و آسایش، هر دو را ، تجربه کنی و پخته و کامل بشوی. زندگی مجموعه ای از چیز هایی ست که فقط و فقط درس اند و بیش تر از آن چیزی نیست. چرا که همه چیز می گذرد و تمام می شود.
زیبای من 
اگرچه با تمام وجود خواستار سلامتی و پایندگی تو هستم. اما می دانم که خالق تو به مراتب بیشتر از من برایت دلسوز است. پس تو را به او می سپارم و سعی می کنم یادم نرود او خالق تمام فرزندان جهان است. او خالق همان فرزندی ست که به مادرش گفت او را در سبد بگذارد و در آب رهاش کند. پس خدایی که می تواند کودکی رها شده در آب را حفظ کند بیشتر از هر مادری توانا و دلسوز است...

و اما از حال و احوال این روز های خودم و پدرت برایت بنویسم. خب پدرت خیلی زحمت می کشد. از سرکار که بر می گردد ، من را مثل یک کودک تر و خشک می کند و غذا می پزد و حسابی خسته می شود. مدتی ست که دغدغه ی چاپ کتاب های مان حسابی ذهنمان را درگیر کرده و باید بیشتر برای اش تلاش کنیم. امیدوارم پیش از آمدن تو ، بالاخره بعد از این همه سال این کتاب ها مجوز بگیرد و چاپ بشود و ما این قدر تنبلی نکنیم. مخوصا حالا که انگیزه ی فرزندمان را داریم. 

عزیزم خوب رشد کن و خوب آماده باش که دنیا با هزار پستی و بلندی در انتظار توست...

پسندها (2)

نظرات (7)

تاپ بیسکوییت
7 بهمن 93 12:54
بیسکوییتهای ساده و شیک وارزان برای سیسمونی نی نی
mamani
7 بهمن 93 13:42
پانیذ عزیزم مامان شدنت مبارک امروز برای اولین بار با وبلاگت آشنا شدم و از اونجایی که زیاد با هم تفاوت نداریم دلم میخواد لینکت کنم و تند تند بهت سر بزنم. از اینکه اولین روزها که میتونست شیرین باشه رو به پست دکتر های بداخلاق و بدبین خوردی متاسفم . ولی خدا رو شکر می کنم که با همه مشکلات نی نی نازت هنوز هم محکم به شکمت چسبیده . امیدورام هر روز و همیشه از وبلاگت خبرهای خوب بشنوم . بزرگ شدن نی نی گلت رو ببینم.
پانیذ
پاسخ
متشکرم مامانی عزیز. و برات آرزوی سلامتی فرزندت رو دارم. و همچنین پایداری و خوشبختی خودت و خانوادت.
محمد
7 بهمن 93 18:19
سلام با مطلب زیر بروزم "اگر می خواهید چین و چروک پوستتان را باز کنید این 9 روش خانگی را فراموش نکنید..."
الــنـــازجوون
9 بهمن 93 14:46
دوست عزیز انشالله حاملگی راحت و شیرینی داشته باشید و به هرحال این روز ها هم میگذره...امیدوارم نی نی قشنگتون صحیح و سالم بیاد و خدا زیر سایه خودش و مامان بابای نی نی گل نگهش داره
پانیذ
پاسخ
متشکرم عزیزم
مامان رعنا
13 بهمن 93 20:51
ایشالله که بسلامتی میریرو صدای قلب کوچولوتو میشنوی
پانیذ
پاسخ
حمید
30 تیر 94 23:47
مطالب وبلاگت قشنگه !
رضا
31 تیر 94 15:10
عالیه !!!